10تو که هستی که به سودای تو مفتونم من ( شعرخوانی )
تو که هستی که به سودای تو مفتونم من
لیلیِ قصه ببخشا که مجنونم من
از جدایی چه بگویم که چه آورد سرم
چون نِی مثنوی از هجرِ تو محزونم من
یک نظر کردی و دیوانه نمودی آقا
کربلایی شدنم را به تو مدیونم من
بارها گفته ام و بار دگر میگویم
بابت عشقِ تو از فاطمه ممنونم من
با تو آباد ترین شهر جهانم آقا
بی تو مثل بَمِ هشتاد و دو داغونم من
در حق من چه کسی کرده دعا که عمریست
بر سر سفره ی احسانِ تو مهمونم من
هر که بر گردن خود دِین کسی را دارد
تا رگ و ریشه به الطاف تو مرهونم من
تا ابد میشود از لطف و صفای تو نوشت
چه کسی گفته که بی سوژه و مضمونم من
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد