"بسم الله الرحمن الرحيم"
شاه خراسان
برده ز من جان و دلم ماه خراسان خسرو والا تبار و شاه خراسان
عالم آل محمد است و بحق نيز قائد و فرمانده بر سپاه خراسان
تا كنم توتياي ديده ز خاكش مي سترم ز آب ديده راه خراسان
حج همه اغنياست خانه كعبه حج من لا قباست شاه خراسان
لذت مادام تو را هست ضيايي مدح "رضا"هم به سحر گاه خراسان
يا هو ياهو و لا تتناهو
مظهرمهر خداي ضامن آهو
واله آن مه جبين به وادي طوسم كاش زماني برسد پاش ببوسم
گر نپذيرم به در خويش چه سازم؟ حاصل من چيست؟مگر آه و فسوسم
هستم اگرلا قبا ، عشق تو دارم عشق تو شد شاهي و تختِ جلوسم
عشق تو در مكتب و در مدرسه،استاد كرد سر لطف عناوين دروسم
از سر شوق است ضيايي كه چنين گفت: واله آن مه جبين، به وادي طوسم
يا هو ياهو و لا تتناهو
مظهرمهر خداي ضامن آهو
گرچه به فرسنگ عزيزم ز تو دورم ياد تو آزادي و شادي و سرورم
پادشه خوبي و زيبايي و حُسني با تو مرا نيست عنايات به حورم
باد صبا لطف كن و سوي من آور عطر فشان، بوي خوشش را به حضورم
تا ز دمِ پاكِ مسيحاش بسازم مرهم و درمان ،دل و ديده كورم
باز شنيدم ز شوق از همه اعضا از لب و از عمقِ دلِ و جان فكورم
يا هو ياهو و لا تتناهو
مظهرمهر خداي ضامن آهو
روي تو را اي نگار هر كه بديده ست از غم و اندوه خويش پاك بريده ست
حسن و ملاحت كه به مجموع تو داري يوسف حسني است كه هم مصر نديده ست
ماهي و پيش رخ تو ماه محاق است ماه تمامي تو و مه رنگ پريده ست
لعل لبت هست، دواي دل مجروح وين سببي هست كه دل لعل گزيده ست
اين سخن و دُرٍّ گهر بار ضيايي بر سر هر كوچه و بازار شنيده ست:
يا هو ياهو و لا تتناهو
مظهرمهر خداي ضامن آهو شاعر :"خادم الرضاضيايي جان"
نويسنده:"خادم الرضاحسيني"
كارشناسي ارشد ادبيات فارسي
دیدگاه ها
6 دیدگاه