شبهاي آخره ماه خدا شد ( میثم )
ميخوام يه روزي ضريح تو رو بغل بگيرم ( میثم )
بازم منو دلواپسی در به دری و بی کسی ( واحد )
خواب دیدم تو دستام یه کارت دعوت از اربابم حسینه ( واحد )
تو وجودم باز آروم ندارم,با ذکر حسین نم نم میبارم ( واحد )
ای توتیای دیده جان خاک پای تو ( شعرخوانی )
خداحافظ ای سفره سبز افطار ( شور )
متن شعرخوانی:
اي توتياي ديدهي جان، خاك پاي تو!
عالم، رهين منّت بيانتهاي تو
حجّاج راه كعبه گرفتند و عاشقان
دارند هم چنان، هوس كربلاي تو
شاها! چرا نظر به عنايت نميكني؟
آخر نيام مگر من مسكين، گداي تو؟
ما غير خويشتن شدهايم از غمت اگر
«بيگانه بايد از دو جهان، آشناي تو»*
جز آن كه در رهش بگذشتي ز ماسوا
چيزي ز ماسوا نبُوَد خونبهاي تو
اي در ره حقيقتِ دين، تشنه داده جان!
ريزم ز ديده اشك، به بزم عزاي تو
آري؛ چكد ز ديده سرشكم به روي زرد
امّا نه بر مصائب بيمنتهاي تو
زين روي گريه ميكنم، اي شه! كه چون مني
خود بر تو شيعه داند و گريد براي تو
(محمّد عابد تبريزي..کتاب مهر در شفق، ص 170 و 175)
دیدگاه ها
13 دیدگاه