این لباس نوکری رخت پادشاهیمِ،تخت پادشاهیمم فرش روضَه ت ( شور )
کیست معلم ایوب،در دل ما محبوب ( واحد )
به راه حضرت خورشید پا نهاده ام،تمام اختیار خودم را به دوست داده ام ( شعرخوانی )
ذكر ابوتراب عجب مستي آور است،اين نام پيرِ ميكده ي حوض كوثر است ( شعرخوانی )
درد و دوا،تیر و هدف مولا علی جان،شیر خدا،شاه نجف ( شور )
متن شعرخوانی:
ذكر ابوتراب عجب مستي آور است
اين نام پيرِ ميكده ي حوض كوثر است
اصلا هراس و باك نداريم از حساب
محشر كليد باغ جنان دست حيدر است
رحمت به مادرم، كه مرا مجلس تو بُرد
اين شوقِ نوكري، اثر شير مادر است
اول كسي كه وارد فردوس مي شود
از صنف نوكران علي دوست، قنبر است
حبل المتين حيدريون در پل صراط
نخهاي ِسبز چادر زهرايِ اطهر است
هركس زغربت حسنش گريه كرده است
خندان ترين ِ مردم صحراي محشر است
فردا تمام اهل زمين تشنه اند و ما
لب هايمانِ ز باده ي آل عبا تر است
راهي براي شيعه ي تو تا بهشت نيست
« تا كشتي نجات حسيني شناور است»
سينه كبودها، چقدربُرد كرده ايد!!!
باغ بهشت سينه زنان با صفا تر است
محشر تمام سينه زنان گردِ زينب اند
آن روز داغ، چادراو سايه گستر است
مانند باد مي گذريم از پل صراط
تا رويِ دست فاطمه قنداقِ اصغر است
وحید قاسمی
دیدگاه ها
5 دیدگاه